جهان جای عجیبی ست/ اینجا هر کس شلیک می کند/ خودش کشته می شود...
Spring night
When I thought about you Moon shined in the window and my heart turned on When I thought about you I heard the voice of angels from the radio I was lying on the hospital bed When I thought about you I found the healing Thank you, my beloved
rasul yunan
+ نوشته شده در شنبه هفتم خرداد ۱۳۹۰ ساعت 2:52 توسط رسول یونان
درباره من : رسول یونان هستم متولد 1348.چند تا هم کتاب دارم. در دهکده ای دور کنار دریاچه اورمیه به دنیا آمدم و در تهران زندگی می کنم.از دنیا فقط کافههایش را به خوبی میشناسم. دلم بگیرد شعر مینویسم، نگیرد داستان! نمایشنامه هم مینویسم. در کارنامهام ترجمه هم به چشم میخورد، حدود 7 تا 8 کتاب. تا یادم نرفته بگویم به زبان ترکی و فارسی مینویسم. بعضی کارهایم به بعضی زبانها هم ترجمه شده است. بعضی از ترانههایم را بعضی خوانندهها خواندهاند! عناوین برخی از آثار چاپ شده: روز بخير محبوب من كنسرت در جهنم كلبه اي در مزرعه برفي روزهاي چوبي"ترجمه" بنرجي چرا خودكشي كرد"ترجمه" من يك پسر بد بودم فرشته ها قصه كوچك عشق تلگرافي كه شبانه رسيد"ترجمه" گندمزار دور سنجابي بر لبه ماه بوي خوش تو"ترجمه" تخم مرغي براي پيشاني مرد شماره 3 يك بعداز ظهر ابدي جاماكا خيلي نگرانيم شما، ليلا را نديديد "مرده ای به کشتن ما می آید" گزینه شعر رسول یونان به انتخاب و ترجمه آقای احمد پوری تاکسی پایین آوردن پیانو از پله های یک هتل یخی احمق! ما مرده ایم! چه کسی مرا عاشق کرد"گزینه شعر رسول یونان به انتخاب آقای عباس مخبر و... این وبلاگ ، تنها وبلاگ رسمی من است و ادمینش نیز خودم هستم. لازم به ذکر است هر آنچه را که لازم بود در اینجا نوشتم لطفا دیگر کسی مرا به شهر ، دهکده یا جای خاصی ربط ندهد. دیگر این که چراغ این وبلاگ را به عنوان یک منبع موثق تا آخر عمرم روشن نگه می دارم. باقی بقایتان. و اما یک توضیح بنا به هر دلیلی نویسنده این وبلاگ که من باشم تا به حال در هیچ وبلاگی کامنت نگذاشته ام!