تکه ای از شعر بلند "در یک قدمی مرگ و ترن"

 تنهایی

درست مثل پیری ست

خمیدن تک درخت است

بر لبه پرتگاه.

تنهایی

تجسم راه های مسدود است

بیچارگی روباه است

در یک قدمی مرگ و ترن.

محبوب من!

من تنهایم بی تو

هیچ کاری نمی توانم بکنم

دیگر شعر هم نمی توانم بنویسم

و این تنهایی تلخ است

تلخ مثل نگاه نوازنده ای که

با دست های بریده به پیانو می نگرد!

"چه کسی مرا عاشق کرد" گزینه شعرهای من است به انتخاب مترجم و پژوهشگر نام آشنا آقای عباس مخبر. این کتاب را نشر امرود روانه بازار کرده است.

Qara oyun

 

Yeralma savaşlarının jenralı idim

Uşaqlıq tarlalarında

Savaşmağı sevirdim

Özəlliklə

Əsgərlərim

"Kəmal"ın qızı," Zeynəb"i əsira edən çağ

İndi

Baş verən gerçək və qanlı savaşlara görə

Uşaqlığımdan zəhləm gedir

...Habelə xatirələrimdən

آدم ها...

آدم ها می گذرند
آدم ها از چشم هایم می گذرند
و سایه ی یکایکشان
بر اعماق قلبم می افتد
مگر می شود
از این همه آدم
یکی تو نباشی
لابد من نمی شناسمت
وگرنه بعضی از این چشم ها
این گونه که می درخشند
می توانند چشم های تو باشند...