"یک کاسه عسل" دوباره منتشر شد

تکه ای از یک شعر

همسرم تا"بیرست" با من آمد
آنجا از ترن پیاده شد
روی سکو ایستاد
و کوچک و کوچک و کوچک شد
شد دانه ای گندم
در یک آبی بیکران
بعد جز رویاها چیزی ندیدم
ترن می رفت
آن چنان که انگار هرگز نمی ایستد...