چاپ چهارم " من یک پسر بودم" از طرف نشر افکار روانه بازار شد شعری از این کتاب را با هم می خوانیم:
دریا...
دریا بالا آمد
آنقدر که
در قاب پنجره جای گرفت
نمی دانم
شاید هم پنجره پایین رفت
تا دریا را به من نشان بدهد
بالاخره از این اتفاق ها می افتد
وقتی که تو باشی.
حالا که نیستی
من به پرندگان حق می دهم
که نخوانند
همین طور به خورشید
که مضحک و منگ
مثل یک دلقک دیوانه از کوچه ها بگذرد...
+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم آبان ۱۳۸۹ ساعت 1:36 توسط رسول یونان