قول بده ...

 

قول بده که خواهی آمد

اما هرگز نیا!

اگر بیایی

همه چیز خراب میشود

دیگر نمیتوانم

اینگونه با اشتیاق

به دریا و جاده خیره شوم

من خو کرده ام

به این انتظار

به این پرسه زدن ها

در اسکله و ایستگاه

اگر بیایی

من چشم به راه چه کسی بمانم؟

 شعر فوق را از کتاب "کنسرت در جهنم".  انتخاب کردم. امیدوارم این مجموعه شعرم را تجدید چاپ کنم. فعلا خدا حافظ. برای دیدن بهار به ده می روم.

 

كدرلي اولاي

 

بو شعير بير كول قابي­دير

اوندا مني سوندوروب­لر

بودور اونون كولو

بير آز قانا چالير

بيري

مني

سيگارت كيمي

دوداغينا آليب

سونوماده­ك چكدي...

 

و حالا ترجمه اش می کنم هرچند دوست ندارم اتفاق های غمگین را ترجمه کنم!

اتفاق غمگين

 

اين شعر

يك زير سيگاري ست

مرا

در آن خاموش كرده اند

به همين خاطر

خاكسترش مايل به خون است

يك نفر

مرا مثل سيگاري

روي لبش گذاشت و

تا انتها كشيد...