پست میهمان

گفت وگو با رسول يونان
مردم ما را تغيير مي دهند

زماني شعر يگانه هنر بود به اين معنا که هنرهاي ديگر به راحتي شعر در دسترس نبود. مثلاً نقاشي را در نظر بگيريد. يک آدم روستايي به راحتي نمي توانست به نقاش و گالري اش دسترسي پيدا کند اما شعر اين گونه نبود. شما مي توانستيد به راحتي شعرهاي شاعران را ابتدا از زبان اهل کتاب و مطالعه و بعد مردم کوچه و بازار بشنويد. اما ماجرا بدين منوال پيش نرفت، دنيا عوض شد و پيشگويي مارشال مک لوهان پيامبر ارتباطات درست از آب درآمد و جهان الکترونيکي شد و هنرهاي هفت گانه به راحتي قابل دسترس شدند...

ادامه مصاحبه در  این آدرس

http://www.etemaad.ir/Released/87-08-26/253.htm

 

آنجا...

 

آنجا خانه اي بود

با کوبه ای از ابر و زنگ و آفتاب

واسبي سفيد و وحشي

كه مي توانست آدم را

از تپه هاي سبز آرزو بالا ببرد

 

آنجا پرودگاري بود

كه دعاهايم را اجابت مي كرد

 

آيا اگر باز گردم

هنوز دودكش آن خانه دود مي كند

هنوز آسمان آبي ست؟!

آيا اگر باز گردم

هنوز او آنجاست؟!

سفر

 

چمدانم را برداشتم و

آمدم

اما اين فقط يك شوخي ست

ويا لااقل تو باورنكن!

جدايي

بريدن درخت از ريشه است

و اره كردن زندگي

كه مرگ را رقم مي زند

اما من زنده ام

واين يعني من آنجايم

كنار تو

كنار تو و درخت توت و اسب.